سروش غیب (تحلیل ماهیت وحی)
مقـدمـه
واژه ای که مورد تحلیل قرار می گیرد یکی از واژه های مقدس در تمام ادیان الهی است. وحی از آن جهت قداست دارد که تنها طریق اتصال عالم شهود- جهت دریافت معارف دین- به عالم غیب بوده و از این راه است که بشرِ گرفتار و محبوس در عالم ماده، به عالم محیط ارتباط برقرار نموده، راه کمال و سعادت دنیوی و اُخروی را می یابد. بنابراین می توان گفت: وحی، در تمام ادیان آسمانی دارای نقش کلیدی و اساسی است؛ چرا که قوام بعثت و نبوت آورندگانِ ادیان الهی و پایه و اساس تمام شرایع حقّه به وحی است. وقتی ارتباط خداوند با بنده ای از بندگان شایسته اش از طریق دریچه ی وحی برقرار گردید و قوانین هدایت بشر در امر دین و دنیا بر او القاء شد، پدیده ای به نام دین و شریعت محقق می شود.
بدون شک پدیده ی وحی، مربوط به جنبه ی معنوی و روحی انسان است. لذا تا این بُعد از نظر یک مُحقِّق مجهول است، اثبات و تحقیق در مورد وحی ممکن نیست. علما و فلاسفه ی اسلامی که جهان بینی مغایر با جهان بینی مادی در مورد انسان دارند (و او را موجودی مرکب از روح و جسم می دانند و ابزار ادراک و علم را هم منحصر در جانب مادی نمی شمارند بلکه عقل را عمده ترین ابزار معرفت و شناخت می دانند) در تفسیر و تلقّی وحی نیز مشکلی ندارند و از طریق عقل و نقل به تفسیر و تبیین آن پرداخته و به نتیجه ی مطلوب نزد شرع و عقل دست یافته اند.
با توجه به مقدمه ی مزبور اکنون به بررسی واژه ی وحی پرداخته و به طور مختصر بعضی مسایل مربوط به آن را مورد تحلیل قرار می دهیم تا به حدّ امکان ماهیت این پدیده برای ما روشن گردد.
مفهـوم لغـوی وحـی
دانشمندان علم لغت برای واژه ی وحی موارد استعمال متعددی نقل کرده اند؛ مانند نوشتن، اشاره، پیام، الهام، کلام مخفی، (1)نوشته، کتاب. (2)
ابن فارس در باب ریشه ی وحی می نویسد: «وحی» (واو، حاء و حرف معتل یا) ریشه ای است که به عرضه ی دانش پنهانی یا غیر آن بر دیگری دلالت می کند و تمامی استعمال های واژه ی «وحی» به این ریشه بر می گردد.(3)
این نکته مورد توجه ارباب لغت قرار گرفته که جامع تمام معانی وحی همان «تفهیم و القای سریع و نهانی» است، چنانکه راغب اصفهانی ریشه ی«وحی» را «اشاره ی سریع» می دانند.(4)
کـاربـرد واژه ی وحـی در قـرآن کریـم
«وحی» و مشتقّات آن به صورت اسم و فعل،72 بار در قرآن کریم استعمال شده است. از اشرف مخلوقات تا جماد از وحی الهی برخوردارند. وحی کننده، گاه خدا، گاه انسان و یا شیطان است. گیرنده ی وحی در برخی از آیات، پیامبر خدا و در مواردی دیگر، انسان های غیر پیامبر، زنبور عسل، آسمان یا زمین می باشد. در تمام این موارد به نحوی انتقال پنهان صورت گرفته است که ریشه ی اصلی و لغوی این واژه می باشد.
موارد کاربرد وحی به لحاظ معنایی در قرآن عبارتند از:
الف- تقدیـر الهـی در نظـام هستی(زلزال/4و5) ب- هـدایت غریـزی(نحل/ 68) ج- القـای شیطانـی (انعام/ 21) د- اشاره (مریم/ 11-10) هـ- الهـام (قصص/ 7) و- پیام الهـی به فرشتگـان (انفال/ 12) ز- فرستـادن روح به پیامبـر (شوری/ 52) ح – وحـی تسدیـدی یا تأییدی(انبیاء/73) ط- وحی تشریعی و ارتباط ویژه ی خدا با پیامبران (شوری/3) ی- رابطه ی مستقیم و بی واسطه ی خدا با پیامبر (شوری/ 51).
یادآوری این نکته ضروری است که به رغم اشتراک مفهومیِ وحی در کاربردهای گوناگون یاد شده، نمی توان مصادیق این کاربردها را حقیقتی واحد تصور کرد و از اطلاق واژه ی وحی به همه ی موارد، استنباط وجود امر مشترک کرد و ویژگی های یکی را برای مصداق دیگر نیز تعمیم داد.
مفهوم اصطلاحی وحی
کلمه ی (وحی) چه در معنای لغوی و چه در کاربردهای قرآنی، اختصاص به وحی تشریعی ندارد گرچه معنای اصطلاحیِ رایج و غالب آن همین است. در وحی الهی به پیامبران، همان خصیصه ی اصلی آگاهی بخشیِ رمزی و فوری وجود دارد. بدین سان معنای اصطلاحی وحی در علم کلام عبارت است از: «تفهیم یک سلسله حقایق و معارف (بینش های فکری و دستورات رفتاری متناسب) از طرف خداوند به انسان های برگزیده (پیامبران)، از راه دیگری جز طُرُق عمومی معرفت همچون تجربه و عقل و شهود عرفانی، برای ابلاغ به مردم و راهنمایی ایشان». (5)
حقیقت وحی
در ادامه این سئوال پیش می آید که حقیقت وحی چیست؟ آیا قابل درک کردن است؟
علامه طباطبایی(قدس ره) در این باره می فرماید: «مطلب شایان توجه آن است که شعور وحی نزد ما مرموز بوده و نسبت به چگونگی آن اطلاعی نداریم و چگونگی رسیدگی آن به این حقایق را نیز نمی فهمیم. یعنی یک ارتباط واقعی در میان محتویات دعوت دینی (از معارف و اخلاق و قوانین) وجود دارد که از فکر ما پوشیده است؛ زیرا اگر رابطه ی آنها بعینه همان بود که می فهمیدیم، بدون تردید شعور وحی که درک کننده ی آنهاست همان شعور فکری ما می شد، در صورتی که این طور نیست. پس باید گفت که نبی با شعور وحی، روابط مرموز آنها را درک کرده و در مقام تبلیغ ما با زبان خود ما سخن گفته و از روابط فکری ما استفاده می کند.(6)
با توجه به این مطالب، علّامه، حقیقت وحی را برای ما انسان ها مجهول می داند و اینکه از وحی، تنها برخی از آثار آن، که از آن جمله قرآن مجید می باشد، به ما رسیده است.(7)
اکنون جهت بازشناسی ماهیت وحیِ نبوی از غیر آن، اشاره ای به اقسام معرفت های بشر و مبادی آن می افکنیم تا روشن گردد که وحی از چه سنخ معارفی است.
مبادی دانش و معرفت انسان
مبادی دانش انسان، یا حسّ و تجربه است (که نخستین راه عمومی کسب معرفت برای انسان ها می باشد)، یا تفکر عقلانی خلّاق است که بی گمان یک سلسله از حقایق عالم، محصول تعقل محض است و در قرآن تعابیر فراوانی است که معیار انسان بودن را تعقل و خردورزی معرفی کرده است (زمر/ 17- 18) و سومین از مبادی دانش انسان، تجربه ی درونی و شعور باطنی است، که غیر از دو مبدأ یاد شده می باشد و یک امر وجدانی و بصیرت باطنی از اعماق حقایق است که با معیارهای تجارب علمی و براهین تطبیق نمی کند. ارزش معرفتیِ شناخت شهودی به مراتب برتر از شناخت ذهنی و حصولی است؛ چرا که معرفت شهودی شناختی بی واسطه، حضوری و دامن گستر است. «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»(تکاثر/6-5)